معنی صندوق داری در لغت نامه دهخدا

عمل صندوقدار. رجوع به صندوق دار شود

معنی صندوق داری - جستجوی لغت در جدول جو

لغت نامه دهخدا

فرهنگ لغت هوشیار

کسی که در اداره یا شرکت یا بانک مامور دریافت و پرداخت پول است

(سَ)

عمل صندوق ساز. رجوع به صندوق ساز شود

(صَ قِ)

کالبد. تن. بدن:
چون نیندیشی که بی حاجت روان پاک را
ایزد دانا در این صندوق خاکی چون دمید.
ناصرخسرو

(تَ فُ)

کسی که در اداره ها و بانکها پول را دریافت یا پرداخت می کند. خازن، مأمور حفظ صندوق. دارندۀ صندوق

عمل و شغل صندوقدار

خاشکدار

در ساختمان کارسانساری عمل و شغل صندوق ساز، محل صندوق ساز

نگهداری کندو ها برای گرفتن عسل

خزانه در، کسی که در حسابداریها متصدی کار صندوق است

خزانه دار، کسی که در بانک یا هر جای دیگر مسئول دریافت و پرداخت پول است